۲۶ آذر، ۱۳۸۹

یزید: خدا حسین را کشت و رسوا کرد (پرده دوم)







میثم محمدی


 


ما در عصر خطاها و شکستن پیمان های خدا هستیم/ خیر و خوبی ها از میان رفتند و صالحان خوار گشته اند و نابخردان و بی عقلان عزیز و حاکم شده اند/ آنان که به خیر امر می کردند بازگشته اند پس در میان مردم، منع کننده ای از ناپسندیها نیست/ آزادمردان برده بردگان شدند پس برای آزادمردان شکوه و منزلتی نمانده است.


 


(از اشعار حسین بن علی(ع)، فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع)، ص 927)


 


اینک روزی از شب عاشورای سال 60 هجرت گذشته است. روز عاشوراست. عاشورایی که برای ما شیعه علی و هواخواه حسین بن علی، نماد ایستادن بر سر عقیده و شهادت دادن به راستی و صلابت آن عقیده است. اعتقاد به توحید، به اصالت عدالت در حاکمیت اسلامی و به آزادی که ریشه ایمان را در خاک خود پرورده و رشد می دهد و ... امر به معروف و نهی از منکر که امام بر سر انجام این فریضه حاضر شد بایستد و برای تاریخ، برای نسل انسان شهادت دهد. شهادت به اینکه بزرگترین امر به معروف و نهی از منکر، کلمه حق عند سلطان جائر است. حسین ایستاد. به خون خود و صالح ترین بندگان خدا در تاریخ سوگند خورد تا بزرگترین عبادت تاریخ را از کف نداده باشد: سلطان جائری را به معروف امر کند، به رعایت آزادی انسان ها، به مراعات عدالت در برخورد با منتقدان و مخالفان، به صلاحیت در حکومت و سرانجام حفظ و احیای سنت محمد و سیره علی؛ یعنی همان «اسلام» که امر به همه این معاریف، تازه امر به «اسلام» بود. و از منکر نهی کند، از ظلم، از رواج دروغ و ریا، از به بند کشیدن روح و شخصیت و جسم آدم ها و ... . تازه می بینم آن سخن که علی بزرگ برای ما به یادگار گذاشته که: تمام عبادات در برابر امر به معروف و نهی از منکر چون قطره ای در  برابر دریای معارف اسلامی است، یعنی چه؟ خون حسین، بزرگترین گواه عمل به سخن علی است و از همین روست که مروان در پاسخ به حسین(ع) می گوید: تو به جرم گناهان پدرت کشته می شوی!


 


در پرده اول نوشتم که عاشورا فقط برای ما شیعه نبوده و نیست. یزید به عنوان نماد اسلام سفیانی در عصر حسین و یزیدیان که در تمام تاریخ، مسئولیت یزید را دنبال می کنند و در عمل بدان مصرند، همواره تصویر و تلقی خود را از عاشورا داشته اند. تلقی سه گانه ای که تصویر عاشورای یزیدی را جدول بندی می کند: 1- حاکم اسلامی، فوق نصیحت، خطا، و لازم الاتباع و تملق در هر حال و روز است. او معیار درستی و نادرستی است نه حق. 2-  اساسا او بر جای حق است چون مفهوم خلیفه الله اینست که او برگزیده مردم یا شورا یا ... نیست بلکه سایه خداست و باید به خدا جواب پس دهد. پس حاکم مسلمین در این تعریف، ملاک و شاخص حسن و قبحی می شود که پیش از این سه معیار مشخص دیگر داشته است: شرع. عقل بشری. عرف. حاکم مسلمین فارغ از آنچه هست و می کند، معیار عمل گماشتگان و بندگان و ماموران خود است. در این تلقی، عقل و عرف و شرع یکسره به فنا رفته و موازین معتبری که نماد اعتدال و صحت اعمال و مصلحت عمومی بودند، دستخوش سلیقه و مصالح و ذهنیت حاکم مسلمین می گردند. 3- در این تلقی، که حاکم را خلیفه الله نه خلیفه الرسول، می داند شاخصه ها و آموزه های نبوی و متن اسلامی کنار زده شده و اندیشه و منافع حاکم و حاکمیت معیار رد و قبول شرع، تفسیر سنت پیغمبر و مصالح عالیه امت اسلامی می شود. حکم او مطاع و مخالفت با امر او به هدر شدن خون مخالف می انجامد.


 


 یکی از مواریثی که یزید از پدرش برده بود شورای مشورتی و تبلیغی بود که در نقش نگهبان مصالح و منافع سلطنت اموی وجود یافته و سنت پیغمبر و متن قرآن و حتی سیره شیخین را پس از جلسه با معاویه و تعیین شاخصه ها و مصلحت سنجی های سلطنت اموی تعیین می کرد. این شورا، نگهبان بعد شرعی و وجه مصلحتی اسلام اموی بود و معیارهای شرعی و تجربه نبوی را بر سیاست سفیانی و شیوه پسر ابوسفیان عرضه می کرد و پاسخ را چون دستورالعملی به به جامعه می فرستاد. همچنین نقش تبلیغی تعیین کننده ای داشت و می توانست علی بن ابی طالب را جانی و کافر و خائن به تصویر کشد و حسین بن علی را خارجی و شورشی و ناآرام و ناراضی نامتعادل که زبان تندی داشت و خدا قتل او را می خواست، معرفی کند. این تبلیغات درست پس از جلسات شبانه با معاویه و سپس یزید تصویب می شد و به مرحله اجرا در می آمد. در این تبلیغات معیار؛ انصاف، راستی، حقانیت و واقعیت نبود بلکه هدف با تمام وجود وسیله را توجیه می کرد و عاملان، حق بکار بردن هر ابزاری را داشتند. تمام گناهان کبیره ای را که در نص قرآن از آن منع شده بودند با آسودگی تمام مرتکب می شدند و حتی در مقام اجرای حکم، کوچکترین سنتی از سنن اسلامی یا متد پیغمبر را مراعات نمی کردند. این همه کاملا به عمد و با قصد مشخص بود. بنیادی واضح هم داشت. آن بنیاد، همان سه شاخصه ای بود که سلطنت اموی و اسلام سفیانی را از اسلام نبوی، سنت شیخین و شاخصه های دقیق اسلام سیاسی عصر محمد متمایز می کرد و در حقیقت اسلام و حکومت اسلامی جدیدی را بنیان می نهاد. مهم ترین دلیلی که گماشتگان و ماموران اموی را نیز در انجام هر کاری در راستای اجرای فرمان سلطان مخیر و آزاد می گذاشت، همین عامل بود که نه کسی می توانست از خلیفه و حاکم مسلمین بپرسد که علت انجام کارش چه بوده است. نه کسی اساسا در متن نانوشته سلطنت خودبنیاد، مجاز بدین کار بود و نه کسی توان جلوگیری یا منع سلطان را از انجام امرش داشت. گماشتگان نیز در سرافکنده ترین و شرمسارترین حالت خود را مامور و معذور می نامیدند تا از عذاب وجدان خود کم کنند. به این دو نمونه دقت کنید: ابو اسحاق می گوید: شمربن ذی الجوشن با ما نماز می خواند. پس از نماز دست های خود را بلند کرده و گفت: خدایا تو می دانی که من مردی شریف هستم. مرا مورد بخشش قرار ده. من بدو گفتم چگونه خداوند ترا ببخشد در حالی که در قتل فرزند پیامبر معاونت کردی؟ شمر گفت: ما چه کردیم؟ امرای ما به ما دستور دادند که چنین کنیم. ما نیز نمی بایست با آنها مخالفت کنیم. چرا که اگر مخالفت می کردیم از الاغ های آبکش بدتر بودیم. من به او گفتم این عذر زشتی است. اطاعت فقط در کارهای درست و معروف است. (لسان المیزان، ج3، ص 151) عمرو بن حجاج که از فرماندهان عبیدالله زیاد بود نیز خطاب به سربازان خود می گفت: ما طاعت از امام را ترک نکرده و از جماعت کناره گیری نکردیم. طاعت و جماعت را حفظ کنید و در کشتن کسی که از دین خارج شده و با امام مخالفت کرده، تردید به خود راه مدهید. (تاریخ طبری، ج4، صص 275 و 331)


 


 آنها به راحتی در شکنجه ها، رفتار با زندانیان، مجازات خانواده های آنها و نوع بازداشت و حبس ایشان، آزاد بودند و بویژه از مراعات حرمت زنان مسلمان و حریم اینان بیم نداشتند. بازار تجاوز و غارت که داغ داغ بود و واقعه حره، که یزید در آن مکه را با منجنیق ویران کرد و خانه خدا را به آتش کشید و فرمان داد تا سربازانش، آزاد از هر قید و بند، بکارت دختران جوان حرم خدا را از هم بدرند و پس از کربلا فاجعه ای دیگر بیافرینند هنوز از خاطره مسلمانان نرفته است. همه این جنایات در سایه برهم خوردن امنیت و نظم خلافت و شورش بر فرمان خلیفه و حاکم مسلمین توجیه می شد و ماموران مدام می گفتند که به فرمان خلیفه چنین می کنند و بنا به همین دقیقه، عملشان صحیح و علت پیش گفته، مبری الذمه شان است. حتی خود یزید نیز در لحظاتی چنین بود. یزید نیز برای حسین و عاشورای فرزند علی، سوگواری کرد و مجلس گرفت و از قضا خواهر و فرزند و ایل و تبار حسین را بر سر سفره خود نشاند، در کاخ پدرش و گفت که همه جنایت تقصیر این زیاد بوده است. ولی تا آخر عمر، نه تنها عبیدالله را توبیخ یا عزل نکرد بلکه بر قدرت او نیز افزود. این هم از شبیه سازی های عاشورای یزیدی است که می تواند قرن ها بعد، باز خود را باز آفرینی کند. عاملان قتل و بدرفتاری و خشونت و شکنجه مردم و زندانیان سیاسی، تقبیح شوند و همه آمران از کرده ایشان تبری جویند اما دریغ از یک گوشمال ساده؛ آنان هستند که قدر می بینند و بر صدر می نشینند و ارتقاء می گیرند و مدال شجاعت و بازوبند پهلوانی نصیب می برند! فقط عاشورای حسین نیست که تکرار چهره ها و سمبل ها دارد. عاشورای یزید هم مستعد چنین وفای به عهد و بازگشت به اصلی است.


 


یزید پس از عاشورا، تمام روزنه ها و منافذ علویان را برای برگزاری مجلس یادبود و زنده نگاه داشتن میراث حسین مسدود کرد. مزدوران و ماموران خود را به میان عراق و حجاز فرستاد تا مراقب باشند، آیه ای از قرآن که متضمن ظلم ستیزی و آزادگی است، قرائت و تفسیر نشود، حدیثی از پیغمبر بر لب گوینده ای نرود، دعا و ثنای بر خلیفه مسلمین فراموش نشود، کسی کوچکترین نقد و اعتراضی به سلطنت و کلیت حاکمیت نداشته باشد، یادی به نیکی از حسین و واقعه عاشورا نرود و از قضا، سب بر علی و حسین از قلم نیفتد و عاشورا به مثابه شورشی کور و فتنه ای که شق میان مؤمنین و تزلزل اساس سلطنت مبین بود، تفسیر شود. شهدای عاشورا، کشتگان محاربی خوانده شوند که خونشان به دلیل بغی بر خلیفه الله مباح بود و سر فتنه، حسین بن علی، کشته ای خوانده شود که خدا قتل او را در تقدیرش نوشته بود و از آن گریزی نبود و ولی امر مسلمین فقط طاعت ایزد کرده بود و بس! این تبلیغات می کوشید فاجعه عاشورا را در جهت خواست و رضای الهی و اجرای آن را به ید توانای حاکم مسلمین نشان دهد. یزید در همان مجلسی که برای حسین بن علی گرفته بود به علی بن الحسین، زین العابدین گفت: آیا خدا علی اکبر را نکشت؟ امام پاسخ داد: برادر بزرگتری به نام علی داشتم که مردم او را کشتند. (ترجمه الامام الحسین(ع)، ص79) یزید در حضور اشراف شام به علی بن الحسین گفت: پدرت رابطه خویشی ما را قطع کرد، حق مرا نشناخت و با سلطنت من درآویخت. خدا هم بلایی را که دیدی بر سر او آورد. (تاریخ طبری، ج5، ص 461؛ الفتوح، ج5، ص 244)


 


در تاریخ عاشورا؛ که ما امروز با آن زندگی می کنیم این نخستین بار بود که عزای عاشورا زیر سایه سنگین نیروها و عمال آشنا و ناآشنای امنیتی اموی برگزار می شد. عاشورایی با «پلیس محرم» که وظیفه داشت فتنه گران را شناسایی کرده، انواع فتنه را یک به یک احصا کرده و مراقب فضای معترضانه سوگواران و علویان باشد تا آتش فتنه گران محارب در نطفه خفه شود. باید گفت که این اقدام توجیه پذیر بود؛ چون اسلام اموی نمی خواست حقیقت عاشورا و شهدای عاشورا هرگز در جامعه منتشر شود. اسلام اموی بود که می کوشید سران فتنه عاشورا را قربانی توطئه خود علیه نظام خلافت و امنیت مسلمین معرفی کند. این یزید بود که همه وسایل اطلاع رسانی، بیت المال، سپاه و شمشیر و جهل مزدورانش را در دست داشت و چگونه راضی می شد که چهره راستین شهدای عاشورا در آفتاب راستی خود بنمایاند. ابن زیاد بود که مسلم را شرابخوار معرفی کرده بود و شمر بود که می گفت حسین از نماز و حج و طاعت الهی رویگردان شده و از امام مسلمین اطاعت نمی کند. در ادبیات اسلام سفیانی و ماموران آن؛ امام یزید بن معاویه، خلیفه الله فی الارض و مایه برکات و گردش زمین و خیرات مسلمین و طول عمر مومنین قلمداد می شد و انکار او با انکار خدا یکی بود. حسین با شهادت خود در عاشورا این چهره از خلیفه الله را نیز در هم شکست و برای همیشه تاریخ رسوا کرد. شهادت حسین بن علی، با دست خالی و پیروانی اندک در میانه بیابانی تفتیده که خون از زمین می جوشید و آتش مرگ از آسمان بر سر می ریخت، حقیقتی را تا ابد برای شیعه روشن کرد. حسین نه فقط برای همین مقصود، اما مؤمنانه و استوار در این قیام کوشید تا به ما فرزندان خود نشان دهد هر جا، در هر گوشه و کنار تاریخ که با حاکمی روبرو شدی که به نام حفظ نظام اسلامی، حفظ وحدت مسلمین، اطاعت از امام مسلمین، حفظ امنیت جامعه اسلامی و حفظ مصلحت دولت اسلامی، جنایت می کند، فساد را در زمین نشر می دهد، خون بیگناهان را بر زمین می ریزد، آزادگان را به محبس می افکند و فسق و فجور می ورزد، در شوریدن بر او و بیعت نکردن با او و مخالفت با دولت او و رسوا کردن او تردید مکن. هر راهی را برو و هر کلام را به کار گیر و از بذل جان و مال دریغ مدار تا تسلط او را بر جان و مال انسان ها بر هم بزنی... تا همچو باران بر نیک و بد بباری.( از اشعار امام حسین(ع))


 


*نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.











View Original Article


0 comments:

ارسال یک نظر