بهسوی فصلی نو در جنبش سبز
1390/11/30
با وجود تمامی پیشنهادها، تلاشها و ملاحظات برای هرچه بهتر برگزار شدن راهپیمایی اعتراضی ۲۵ بهمن، در نهایت امر باید گفت که عملا تجمعی اتفاق نیفتاد و در بهترین حالت یک روز به نسبت شلوغ در برخی از شهرهای کشور رقم خورد.
با وجود پیشبینی و انتقادهایی که پیش از این فراخوان در خصوص کم و کیف ماجرا به دست داده بودیم (بنگرید به «تحلیلی در آستانه ۲۵ بهمن»، «قانون اساسی، خیابان و پیاده رو» و «تدارک اعتراض یا تدارک سازماندهی») و متأسفانه شاهد تحققشان بودیم، اما نمیتوانیم با سرخوردگی ناشی از این حضور ناموفق در خیابان، چون امری طبیعی کنار بیاییم و یا از آن بدتر به سیاق برخی از سایتها به منظور روحیه بخشی کاذب دست به کار خبرسازیهای از نوع صدا و سیمایی شویم و ماجرا را اینطور جلوه دهیم “که عجب حضور باشکوهی بود!”یا “یک بار دیگر ثابت کردیم که ما زنده ایم“!
در ۹ ماه گذشته نقدهای بسیاری به مواضع و عملکرد «شورای هماهنگی راه سبز امید» شده است، اما در کمال تعجب شاهدیم که این شورا یا این انتقادات را نمی بیند و یا اینکه به ترتیبی برای خود به مشروعیتی پیشینی قائل است که نیازی به تغییر رویکردش بر اساس انتقادات وارده نمی بیند. در چنین شرایط خطیری که از یک طرف روز به روز بر هجمهی فاشیستی نظام حاکم افزوده می شود و از طرف دیگر سایهی تهدیدات نظامی پررنگتر، ما فرصتی برای از دست دادن نداریم. برای ما جنبش سبز، یک سرگرمی تخلیهی انرژی با سوت و کف و آزمایشگاهی برای امتحان شیوه های مختلف اصلاح حاکمیت نیست، بلکه جنبشی معطوف به مسئلهی مرگ و زندگی از خلال میانجی مهم «پروسهی تغییر ساختار سیاسی» است.
جمهوری اسلامی در حالی وارد چهارمین دههی حیات خویش شده است که حجم نارضایتیها و فشارهای اقتصادی-سیاسی به درجهی کم سابقهای در طول این چهار دهه رسیده است و نیز برای اولین بار پتانسیل تدارک عمل اعتراضی در سطحی گسترده، چه در داخل و چه در خارج فراهم آمده است؛ اما با تمامی این اوصاف، وضعیت مقاومت و مبارزه علیه وضع موجود اکنون در بهترین حالت به چیزی شبیه به دورهی اول حاکمیت اصلاح طلبان میماند.
به نظر ما مهمترین دستاورد ۲۵ بهمن ۱۳۹۰، مادیت یافتن مجموعه ی انتقادات و ملاحظات یک سال گذشته نسبت به جنبش سبز به طور کلی و شورای هماهنگی به طور خاص بود. پراکندگی، بی هدفی و تعداد کم مشارکت کنندگان در این اعتراض نشانهی این واقعیت مهم است که ما در آستانهی پشت سر گذاشتن یک دوره از مبارزه مردم ایران علیه جمهوری اسلامی در قالب جنبش سبز هستیم. اینک بر ماست تا با ایستادن بر شانهی تجربیات گران بهای به دست آمده از ۳ سال مبارزه، دورهی جدیدی از مبارزه و مقاومت را آغاز کنیم. دورهی جدیدی که میبایست شجاعانه خود را در برابر پرسشهایی بنیادین قرار دهیم و در صورت نداشتن پاسخی درخور برای آنها، به استدلال مبتنی بر خرد جمعی متکثر احترام بگذاریم.
برای گشودن صفحه ای جدید در جنبش سبز، چه موافق با انقلاب باشیم و چه مخالف با آن، در مقطع کنونی باید این نکته را که جنبش سبز فقط طبقهی متوسط شهر تهران نیست از سطح گفتار به سطح عمل درآوریم. خط و مشیای که شورای هماهنگی راه سبز امید طی یک سال گذشته در پیش گرفته متأسفانه تا اندازهی زیادی برخلاف شعار «جذب حداکثری» بوده است و روز به روز این جنبش را منحصر به طبقهی متوسط، شهر تهران و گفتمان اصلاح طلبی کرده است. برای خروج از این انحصارات باید در درجهی اول به پتانسیل نهفته در دیگر گروه ها و اقشار نظیر طبقهی کارگر، اقلیت های قومی نظیر آذری، کرد و عرب و همچنین اقلیتهای مذهبی همچون سنی ها و یا دراویش ایمان داشته باشیم و در درجه ی دوم ضمن آنکه ایشان را در نوشته های خویش مورد خطاب قرار می دهیم، نسبت به برقراری ارتباط مؤثر با آنها بکوشیم.
0 comments:
ارسال یک نظر