چگونه حسینی بودن
کلمه – گروه معارف:
حسین من، مولای عشق، سالهاست برای عزایت خیمه به پا میکنیم و در زیر علم عباسات سینه میزنیم و این آه و سوزها را واسطهی صیقلی شدن درونمان میسازیم تا به وقتش درسهای آموخته در مکتبات را پس دهیم و در بزنگاههای زندگی و مواقع عمل، معلوم کنیم که زیر این خیمه چه آموختهایم!
آری! آموختهایم که حسین به خاطر حق و حقیقت و به خاطر صداقت و راستی از تمام هستیاش گذشت، و نه فقط خود که از عزیزترین و باوفاترین یاران نزدیکش؛ حتی طفل شیرخوارش را در این راه همراه داشت. آموختهایم اگرچه باطلی را ظاهر حق بپوشانند، اما حسین و حسینی، فریفته و اسیر ظواهر آن نخواهد شد و برای نجات حق از باطل، مردانه و شجاعانه وارد میدان میشود و هرچه در بضاعت دارد، در راه خدا به طبق اخلاص میگذارد و از سختیها و دردها و رنجهای ظاهری تا تهمتها و نارواها و افتراها که عمق جان را آتش میزند، واهمه نشان نمیدهد. چرا که محبوب؛ اینگونه میپسندد و اینگونه دینداران اصلی را از ظاهرمآبان مقدسنما محک میزند.
به حق میبایست بیان کرد که نمیتوان با ابزارهای غیر الهی به مقاصد الهی رسید و نمیتوان با روشهای باطل به اهداف حق دست یافت. نمیتوان با دروغ و فریب و نیرنگ به راستی و درستی و یکرنگی و سلامت نایل شد و نمیتوان با خشونت و قساوت به لطافت و انسانیت نزدیک شد و خلاصه آنکه تا عمق دین را در نیابیم، از اسلام جز عمل به ظاهر، پیشرفتی نخواهیم داشت که این موضوع هیچ جایگاهی در مکتب حسین ندارد؛ زیرا مکتب او مکتب پارسایی و آزادگی و محبت و عزت و … است.
بار الها! جرعهای از دریای بیکران معرفت ائمهات به ما بچشان تا دنیا و مافیهای آن برایمان بیارزش شود و در مقابل فطرت درونیمان که تو آن را برای همه پاک آفریدی، بتوانیم پاسخ مناسب و شایستهای بدهیم و منصب و جاه و مقام و آبرو و … مانع از درک و بیان حق و حقیقتمان نشود. که در این صورت دریغ از درسهای عاشورایی!
0 comments:
ارسال یک نظر