صدای بلند یک سال و نیم پیش در زیر سرکوب به یک گفتگوی ملی فرا روئیده است
گزارههای گفت و گو با داروش همایون:
1389/9/26
داریوش همایون، فعال سیاسی در گفت و گو با وبسایت تلاش آنلاین گفته است که «صدای بلند یک سال و نیم پیش در زیر سرکوب خونین، به یک گفتگوی ملی فرا روئیده است که بنیاد نه تنها جمهوری اسلامی بلکه یک جهانبینی مسلط پانصد ساله را به لرزه میاندازد.»
گزارههای این گفت و گو پیش روی شماست:
- صدای بیرونی جنبش که در خیابانها میپیچید طبعا به آن بلندی نیست. صدای جنبش را اکنون در اعلامیهها، تظاهرات موضعی، شعارها در گوشه و کنار، روزنامهها از هر گونه و با هر درجه آزادی که بتوانند، شعرها و نقشهائی که هنرمندان فراوان میآفرینند، رنگ سبزی که به هر بهانه به رخ رژیم هراسان از همه چیز کشیده میشود؛ و در سکوت رعدآسای زندانیان و زندانها میشنویم ــ در هر جا کمترین امکان باشد.
- صدای بلند یک سال و نیم پیش در زیر سرکوب خونین، به یک گفتگوی ملی فرا روئیده است که بنیاد نه تنها جمهوری اسلامی بلکه یک جهانبینی مسلط پانصد ساله را به لرزه میاندازد.
- تاریخ و فرهنگ من کو، بزرگی و سروری من کو، هویت ایرانی من کو، آزادی و حقوق من کو، شادی و زیبائی زندگی من کو، بهروزی و سهم من از این کشور کو؟ این پرسشهاست که در یک سال و نیم گذشته ذهنها را گرفته است.
- جنبش سبز ممکن است برای حاشیه نشینانی شکست خورده بنماید، ولی برای خامنهایها و احمدینژادها چنین نیست. هنگامی که «فتنه» از زبان خامنهای و دیگران در رژیم نمیافتد و جنگ نرم و انقلاب رنگین کابوس هر شبه آنها شده است چگونه میتوان از تمام شدن یا شکست حرکت مردم سخن گفت؟
- سرامدان جنبش در تنگنائی که در بیرون حس نمیشود آنچه را که میتوانند میکنند و میباید متقاعدشان کرد که با انباشته شدن مشکلات حکومت بر هم، بیشتر نیز میتوانند. اما بزرگترین دستاورد آنان در این ماههای به یاد ماندنی، دریافتن و به خود گرفتن گوهر پیام جنبش سبز بوده است که از آنها سرامدان بسیار بهتری ساخته است ــ یک پیروزی دیگر برای جنبش سبز.
- انقلاب اسلامی واقعیت جهانبینی مسلط پانصد سالهای را که بیشتر ایرانیان نادیده یا مسلم گرفته بودند به آنها نشان داد، تظاهرات ضد حجاب زنان، انتخابات دوم خرداد و آزادی گفتار نسبی و انفجار انرژی مطبوعاتی آن، 18 تیر، فراخوان ملی رفراندم که برای نخستینبار خودی و غیرخودی را از پهنه سیاست ایران بیرون برد، گفتمان مطالبه محور پیش از انتخابات سال گذشته، و سرانجام 22 خرداد و پیامدهای آن، اینها همه مقدمات جابجائی بودهاند.
- ما سرانجام به یک جامعه امروزی رسیدهایم. حکومت همین است که میبینیم و سر به سوی زبالهدان تاریخ دارد. عمده مردماند، بیش از همه روشنترین لایههای اجتماعی هستند که صد سال کشید تا به این پایه رسیدهاند.
- جنبشی که با آن سر و کار داریم حتا از نظر منتقدان آن فرایندی امیدبخش است که میتواند ما را از رکود هشتصد ساله و پارگین پانصد ساله بدرآورد.
- میتوان به جنبش انتقاد کرد؛ از آن دلسرد شد؛ سرانش را به کوتاهی متهم کرد ولی از خود آن نمیتوان برگشت و اگر در برابر خود جنبش نایستیم بسیاری از انتقادات در پرتو واقعیات ایران تعدیل خواهد شد؛ همین بس که خود را اندکی در ایران بگذاریم.
- پیروزی در این پیکار پیروزی همه خواهد بود زیرا هدف، رساندن فرد فرد ایرانیان به حقوق برابر انسانی است.
- در ایران از بابت پشتیبانی عمومی از جنبش سبز نگرانی نیست و در بیرون اگر هم در جاهائی نباشد اهمیتی ندارد؛ بهتر است ما دیگر در بند کسانی نباشیم که روشنترین نقطه امیدشان شکست خوردن جنبش سبز یا از آن بدتر حمله امریکا به ایران است.
- پارهای تغییرات سریع از وضع کنونی بدتر خواهند بود. مردم ما کنترلی بر چنان راهحلها ندارند و می باید به نیروی خود تکیه کنند. سناریوهای بدتر از جمهوری اسلامی نیز هست و ما علاقهای به گزینش میان آنها نداریم مگر وادارمان کنند.
- آن پانصد سال ما را به دور از منطق و خرد و اخلاق بارآورد. نخست از دیگران ترسیدیم و از پرسش و انتقاد دست برداشتیم و به زودی از خودمان نیز ترسیدیم: با "نکند درست باشد" یاوهترین ادعاها را پذیرفتیم و عمل کردیم. در این جنبش سبز میبینیم که یک توده عظیم بیشتر جوان سخن تام استوپارد را در نمایش آرکادیای او به دل گرفته است: لحظه ای است که می بینی آن چه می دانستی اشتباه بوده است.
منبع: تلاش آنلاین
0 comments:
ارسال یک نظر