امام حسین، اصلاحگری که یزید او را فتنهگر معرفی میکند
!
تنها جرم حسین (ع) مخالفت با یزید و یزیدیان، و حکومت فاسد آنها به نام دین است
از قرآن مجید بر میآید که انبیای الهی، که همگی در پی اصلاح جامعه از جنبههای مختلف بودهاند، به اموری عجیب متهم میشدهاند. پیامبران که همگی برای اصلاح جامعه و اجرای عدالت و برابری انسانها تلاش میکردهاند و آنان را به آزادی و به کارگیری عقل و خرد دعوت میکردهاند، به سحر و جادو، دیوانگی و جنون، دروغگویی و … متهم میشدهاند. (برای نمونه ر.ک: ص/۴؛ غافر/۲۴؛ الذاریات/۳۹ و ۵۲ و…) علت این امر روشن است. ظالمان و مفسدان که در پی بهرهکشی از تودههای مردم بودهاند باید چهره انبیا را نامناسب جلوه دهند، چرا که نمیتوانستهاند به شخصیت و اهداف این انسانها اعتراف کنند. این امر ویژه پیامبران نبوده و همه مصلحان در طول تاریخ با این مشکل روبهرو بودهاند.
حسینبن علی(ع) جامعه خود را غرق در تباهی میبیند. آن حضرت نامهای به اهالی بصره مینویسد و در بخشی از آن میفرماید: «من شما را به کتاب خدا و سنت پیامبر دعوت میکنم، زیرا در شرایطی قرار گرفتهایم که سنت پیامبر یکسره از بین رفته و جای آن را بدعت گرفته است. (طبری، ج۷، ص۲۴۰، به نقل از «سخنان امام حسین از مدینه تا شهادت» ص۵۵)
آری! امام میبیند کسانی حکومت را در دست گرفتهاند که دین را بازیچه و ابزاری در دست خود میبینند و آن را به تباهی و نابودی میکشانند و مملکت را غرق در فساد و گناه کرده و مردم را به اسارت و بردگی گرفتهاند. در این وضعیت است که هر مسلمان و دیندار و بلکه هر انسانی وظیفه دارد شعار اصلاح سر دهد و در پی اصلاح جامعه خویش باشد و امام حسین(ع) نیز این وظیفه سنگین را بر دوش خود احساس میکند. آن حضرت به هنگام حرکت از مدینه به سمت مکه وصیتنامهای مینویسد، آن را مهر میکند و به برادرش محمد حنفیه میسپارد. آن حضرت در این وصیتنامه پس از شهادت به اصول اعتقادات دین میفرماید: «…و من نه از روی خودخواهی و یا برای خوشگذرانی و نه برای فساد و ستمگری [از مدینه] خارج میشوم بلکه در پی اصلاح امت جدم(ص) هستم. میخواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و راه و روش جدم و پدرم علیبن ابیطالب(ع) را در پیش بگیرم…» (مقتل خورازمی، ج۱، ص۱۸۸).
آن حضرت در انتهای روایتی طولانی میفرماید:
«خداوندا! تو خود میدانی آنچه ما انجام دادهایم از سر رقابت در سلطنت و میل به افزودن کالای دنیا نبوده است، بلکه از آن رو بوده که پرچم دینِ تو را افراشته ببینیم و اصلاح را در کشورت آشکار کنیم و بندگان ستمدیدهات را امانی دهیم تا به فرایض و سنتها و احکامت عمل شود…» («رهاورد خرد»، ترجمه «تحف العقول» ص۲۳۹)
پس شعار امام(ع) «اصلاح» است و آن حضرت خود را اصلاحگر معرفی میکند. اما یزید و یزیدیان او را فتنهگر و آشوبگر و خارجی معرفی میکنند و بدینوسیله جاهلان و ناآگاهان را به آسانی به جنگ با پسر پیامبر میآورند و محملی فراهم میکنند تا دنیاپرستانی که بر مقام و جایگاه پسر پیامبر آگاهی دارند، بتوانند زشتیهای کردار خویش را توجیه کنند. آنان پسر پیامبر و فرزندان و یاران او را به شهادت میرسانند و خاندان او را به اسارت میگیرند و به شکلی فجیع به این شهر و آن شهر میبرند و مردم را به هلهله و شادی و جشن وا میدارند و به آنان، خاندان پیامبر را فتنهگر و آشوبگر معرفی میکنند.
بازخوانی حماسه کربلا، عمق فاجعه را نشان میدهد. معاویه در صلحنامهای که با امام حسن مجتبی(ع) امضا کرده، متعهد شده است که پس از خود جانشینی تعیین نکند. اما برخلاف تعهد، پسر نالایق و فاسد خود یزید را جانشین خود میکند و به زور از مردم برای او بیعت میگیرد. چند نفری حاضر به بیعت نشدهاند که یکی از آنان حسینبن علی(ع) است. معاویه به یزید وصیت کرده است که کاری با حسین(ع) نداشته باشد، چرا که به زیان او تمام میشود. اما یزید پس از مرگ معاویه، نامهای به فرماندار مدینه مینویسد و از او میخواهد که یا از حسین(ع) بیعت بگیرد یا اینکه او را به قتل برساند. امام بهناچار به سمت مکه حرکت میکند، اما متوجه میشود که یزیدیان در صددند که در خانه خدا او را به قتل برسانند. آن حضرت برای اینکه حرمت خانه خدا شکسته نشود، حج خود را ناتمام میگذارد و به سمت کوفه حرکت میکند. یزیدیان راه را بر او میبندند و او را مجبور به حرکت به سمت کربلا میکنند. در کربلا امام باز نمیخواهد جنگ کند و حتی به لشکر میفرماید که اجازه دهند برگردد و به منطقهای دیگر برود، ولی لشکر اجازه نمیدهد و آن حضرت را به شهادت میرسانند.
پس حسین(ع) تنها یک جرم دارد و آن اینکه یزید و اعمال او را تایید نمیکند و در این راه به شهادت میرسد. در واقع امام(ع) اصلاحگر است، اما نه اینکه بخواهد با شمشیر اصلاحگری کند، بلکه او میخواهد عدم موافقت خود را با فساد فراگیری که به نام دین در جریان است، اعلام کند. این یزید است که آن حضرت را مجبور کرده که از مدینه بیرون بیاید و به سمت مکه برود و از مکه بیرون آید و به سمت کوفه برود و در مسیر کوفه راه کج کند و به سمت کربلا برود. و سر انجام این یزید است که دست به شمشیر برده و به حسین(ع) حمله کرده و آن حضرت تنها از خود دفاع کرده است.
و ما از ورای تاریخ، حادثه را میخوانیم. کسانی که سراپا غرق در فسادند، پسر پیامبر را به قتل میرسانند و او را فتنهگر و آشوبگر معرفی میکنند. اما داوری انسانهای حقپرست به گونهای دیگر بوده و خواهد بود و یزید و یزیدیان را به عنوان مفسدان و فتنهگران تاریخ محکوم کرده مورد لعن و نفرین قرار میدهند و یاد حسین(ع) و یاران باوفایش را به عنوان کسانی که برای اصلاح امور و پیاده شدن حق تلاش میکردهاند، زنده نگه میدارند. حقپرستان تاریخ به یزید میگویند:
ای یزید!
تو فتنهگر و آشوبگری که به عهد و پیمان و قانون پایبند نیستی و بر خلاف عهد و پیمان و با ابزاری نامشروع حکومت را در دست گرفتهای!
تو فتنهگری که به رای و نظر مردم توجه نمیکنی و با زور برای خود بیعت میگیری و آنان را مجبور به تسلیم میکنی!
تو فتنهگری که هیچ مخالفی را بر نمیتابی و هر آن کس را که مخالف خود بپنداری، از دم تیغ میگذرانی و یا به زندان و تبعید میفرستی و هر صدای مخالفی را در گلو خفه میکنی!
تو فتنهگری که برای حکومت خود از هر وسیله و ابزاری استفاده میکنی و با دروغ و حیله و فریب بر مردم حکومت میکنی و حق را باطل و باطل را حق جلوه میدهی!
تو فتنهگری که اخلاق و اصول اخلاقی در حکومت تو جایی ندارد و برای رسیدن به اهداف خود به هر عملی دست میزنی!
تو فتنهگری که دین و دیانت مردم را بازیچهای برای قدرت خویش قرار دادهای، از کتاب خدا وسنت پیامبر او تنها به عنوان ابزار استفاده میکنی و در عمل هیچ پایبندی به آنها نداری!
حسین اصلاحگر است که میخواهد ارزشهای دینی را که در کتاب خدا و سنت رسول او آمده است، پیاده کند. او میخواهد امر به معروف و نهی از منکر کند و جامعه را از فساد و تباهی نجات دهد.
* نویسنده این یادداشت، استاد دانشگاه مفید است که این یادداشت را در وبلاگ شخصیاش منتشر کرده بود. او ظهر تاسوعا بازداشت شد
منبع: وبسایت نویسنده
0 comments:
ارسال یک نظر