آیا حقوق بشر اسلامی ممکن است؟
محمد تقی فاضل میبدی
«خلق همه سر به سر نهال خدایند هیچ نه برکن از این نهال و نه بشکن.»
(ناصر خسرو)
پاسخ به سوال فوق فرصتی فراخ میطلبد تا وجوه اشتراک و افتراق اعلامیه حقوق بشر و حقوق و تکالیفی که در اسلام مطرح است به بحث گذاشته شود؛ اما میتوان در این مقال کممجال به یکی از واژههای کلیدی اشاره کرد که روح اعلامیه حقوق بشر و گوهر دینی مانند اسلام را تشکیل میدهد؛ و آن «کرامت ذاتی انسان» است. دعوت به صلح و عدالت و آزادی که مبنای میثاقین و متن اعلامیه حقوق بشر است بر اساس کرامت ذاتی آدمیان است. سرآغاز سخن از کرامت آدمی علاوه بر برخی آیات قرآن در معارف عارفان اسلام نهفته است.
انسان در عرفان اسلامی مظهر علم و عالم خداوندی است. به گفته مولانا آدم اسطرلاب اوصاف علو است. وصف آدم مظهور آیات اوست. هر چه در وی مینماید عکس اوست، همچون عکس ماه اندر آب جوی است. اساس تسامح و تساهل و رواداری که از بنمایههای بحث حقوق بشر است در این است که هر انسانی دارای حق حیات و حق عقیده و آزادی اندیشه است.
نمیتوان از کرامت انسان سخن گفت و حق حیات را از او سلب کرد. نمیتوان از کرامت انسان سخن گفت و آزادی فکر، عقیده و اندیشه را از او گرفت. روایات اسلامی آفریده نخستین را عقل معرفی کرده و بنیان ادیان و مذاهب عقل آدمی است، علت اینکه؛ دین یک مقوله تحمیلی نیست و هر کس در انتخاب عقیده آزاد است، زیرا عقل انسان هیچ بار تحمیلی را نمیپسندد هرچند این بار دین باشد. هیچ امور قلبی و اعتقادی در اختیار انسان نیست، برای این است که خدا در قرآن به پیامبر میفرماید: «لست علیهم بمسیطر»، لذا یکی از فصول مشترک انسان و حقوق بشر بحث عدم تحمیل عقیده است و هر انسانی آزاد است هر دینی را انتخاب کند.
نقطه مهم اینکه مفسران در تفسیر آیه شریف «ولقد کرمنا بنی آدم» گفتهاند منظور از کرامت عقل، تکلم و تشخیص دادن خوبیها و بدیهای اخلاقی است. طبیعی است که رشد عقل و قدرت تکلم و جداسازی خوبیها از بدیها در نظام عادلانه و آزادانه تحققپذیر است، از این جهت میان حقوق بشر و حقوقی که در اسلام برای انسان وجود دارد فاصله چندانی وجود دارد.
در دینی که بر بنیان عقل استوار است و همواره انسان را به تعقل دعوت میکند باید بستر رشد عقلانی نیز فراهم باشد و راه رشد و تکامل عقلانیت حفظ آزادیهای مسلم است که لازمه عقل است و در کنار آزادیهای حقه آدمی کثرت و پذیرش عقاید گوناگون است. طبعاً در این راه مکاتب مختلف و عقاید گوناگون امری طبیعی است و در نگاه قرآن به اسلام عقاید و ادیان مختلف میتوانند در کنار هم به شکل مسالمتآمیز زندگی کنند.
آیات متعددی در قرآن در این زمینه وجود دارد. واقعیت مسلمی که قرآن به آن اشاره میکند این است که: خداوند اگر میخواست آدمیان را از نخست به شکل امت واحد میآفرید اما اختلاف انسانها در عقاید و اندیشه امری طبیعی و زایل ناشدنی است.» (آیه ۱۱۸، سوره هود) نقاط مشترک بین اسلام و حقوق بشر زیاد است، با فرض اینکه انسان در قرآن دارای کرامت است میتوان نقاط مورد اختلاف را به حداقل رساند. در اسناد حقوق بشر در وصف آزادی عقیده، انسان میتواند دین خود را تغییر دهد.
نمیتوان کسی را به خاطر تغییر عقیده کیفر داد اما در فقه اسلامی به نظر برخی از فقها تغییر عقیده برای یک مسلمان جایز نیست و کسی نمیتواند از اسلام خارج شود و به دین دیگر درآید و در این صورت جزای او اگر مرد است مرگ و اگر زن است زندان است. از نگاه برخی عالمان، مرتد در فقه اسلامی به کسی اطلاق میشود که بخواهد با تغییر عقیده توطئهای را علیه جامعه مسلمانان بکند یعنی ارتداد بیشتر یک عمل سیاسی است تا اعتقادی اما متاسفانه این نوع نکات در تاریخ اسلام دقیقاً بازخوانی نشده.
علت اینکه حضرت علی(ع) در دوران حکومت خود به مردم حق انتقاد کردن داد و هیچکس را به خاطر انتقاداتش از حکومت از حقوقش محروم نکرد این بود که این را از حقوق طبیعی میدانست و حضرت در زمان حکومتش خود را در معرض انتقاد کردن قرار داد تا به مردم بفهماند در زمان امام معصوم هم این حق نباید تعطیل شود.
متاسفانه بحث انتقاد از حاکمان و آزادی عقیده و اندیشه در کتابهای فقهی ما به طور مستقل مورد بحث قرار نگرفت. اگر بحث کرامت انسانی و آزادیهای مسلم او در فقه مورد بحث قرار میگرفت در این روزگار فاصله ما با حقوق بشر کمتر بود و میتوانستیم در دنیا حقوق بشری را که بر مبنای دین باشد عرضه کنیم و هیچ وحشت و نگرانی نسبت به حقوق بشر نداشته باشیم. نتیجه اینکه حقوقی که در اسلام برای انسان مطرح است و انسان در سایه آن حقوق زندگی میکند امری است که در اعلامیه حقوق بشر نیز مطرح است که هر چند توافق صددرصد وجود ندارد ولی میتوان این فاصله را کمتر کرد.
منبع: روزنامه شرق، روز شنبه ششم آذرماه
0 comments:
ارسال یک نظر