۱۰ آذر، ۱۳۸۸

برای احمدآقا زیدآبادی ( فرزند کویـــر )! ـ

برای احمد آقا زیدآبادی؛ از سیرجان تا گناباد آمار نشان می دهد کتاب «کویر» شریعتی را فقط جوانان می خوانند و عشاق. اگر مسوولان صدور حکم برای زیدآبادی، عاشق تر بودند و جوان تر و کتاب این فرزند دیگر کویر را خوانده بودند هیچ تردیدی نیست که چنین حکمی صادر نکرده بودند. مگر می شود کویر را خوانده باشی و بچه سیرجان را به گناباد و آن هم به قصد تنبیه پرتاپ کنی؟ جمله را بخوانید؛ «آنچه در کویر زیبا می روید خیال است، این تنها درختی است که در کویر خوب زندگی می کند، می بالد و گل می افشاند. خیال این تنها پرنده نامرئی که آزاد و رها همه جا در کویر جولان دارد.» زیدآبادی فرزند کویر است؛ «از همان درختان شجاعی که در کویر می رویند». گناباد باشد یا سیرجان چه فرقی می کند؟ جوانی اش می گوید مثل همه بچه های این خطه می داند در برهوت چگونه از پس زندگی برآید یا بر عکس از پس برهوت. مگر قرار نیست به او سخت بگذرد. سخت نخواهد گذشت؛ «آسمان کویر پر از سرگرمی است. پر از جاده های روشن که به ابدیت می پیوندد. «شاهراه علی» و «راه مکه» تفرجگاه مردم کویر. (شریعتی) برای از خاصیت انداختن بچه کویر باید او را به جای خوش آب و هوا پرتاب کرد؛ جایی که آب باشد و ابر و رطوبت. هوایی خوش و سبزی و چهچه بلبلان... رطوبت می آید و... دیگر معلوم نیست از تخیل زیدآبادی چیزی باقی بماند؟ البته اگر همین تخیل مسبب جرائم او باشد. هنوز هم دیر نشده است، کویر را بخوانید و حکم زیدآبادی را تغییر دهید.

0 comments:

ارسال یک نظر