۱۰ آذر، ۱۳۸۸

خاطرات هاشمی رفسنجانی: نامه مشکوک و مبهم به ابراهیم یزدی/کمک خواستم بهزاد نبوی/عفت قدری گریه کرد

چهارشنبه 10 آذر 1361 طرح‌ اراضی‌ مزروعی‌ در دستور بود. سه‌ ماده‌ تصویب‌ شد. عده‌ای‌ از نمایندگان‌ با «ضرورت‌»مخالفت‌ دارند و ضرورت‌ مبنای‌ بسیاری‌ از مواد است‌. ظهر ملاقات‌هائی‌ با چند نفر از نمایندگان‌ داشتم‌. آقای‌ مهدوی‌ قائم‌ مقام‌ مسئول‌ تشکیلات‌حزب‌ آمد و گفت‌ آقای‌ [رضا] زواره‌ای‌ او را کنار گذاشته‌ [است‌] و معتقد بود که‌ تحت‌ تأثیرموضع‌گیری‌ جناح‌ مخالف‌ دولت‌ آقای‌ [میرحسین‌]موسوی‌ است‌. آقای‌ فخرالدین‌ حجازی‌ آمد وتوقع‌ داشت‌ که‌ روزنامه‌ و صداوسیما نظرات‌ ایشان‌ را پخش‌ کنند و به‌ ملاقات‌ امام‌ برود. از دفترآقای‌ [اسدالله‌]لاجوردی‌ نامه‌ای‌ آوردند که‌ از عربستان‌ سعودی‌ به‌ دکتر [ابراهیم‌]یزدی‌ نوشته‌ بودندو مطالب‌ مشکوک‌ و مبهمی‌ داشت‌. آقای‌ شیخ‌ عطار آمد. وی‌ تحت‌ تأثیر خطبه‌های‌ نماز جمعه‌ می‌خواست‌ بخشی‌ از سودهایی‌ که‌از کارش‌ برده‌ به‌ خیریه‌ بدهد. عصر [جمعی‌ از اعضای‌] انجمن‌ اسلامی‌ دانشجویان‌ هند آمدند وگزارشی‌ از خدماتشان‌ دادند؛ برایشان‌ صحبت‌ کردم(‌۲۱۷). قضات‌ و مسئولان‌ دادگاه‌های‌ مبارزه‌ با منکرات‌ آمدند و گزارش‌ کارشان‌ را دادند و من‌ هم‌برایشان‌ صحبت‌ کردم(‌۲۱۸). برای‌ من‌ در جلسه‌ سه‌شنبه‌ نمایندگان‌ برنامه‌ گذاشته‌ بودند که‌ نرسیدم‌. سفیر آلمان‌ غربی‌ آمد و از تلاشش‌ برای‌ توسعه‌ روابط گفت‌ و از مردمی‌ بودن‌ انقلاب‌ اسلامی‌.آقای‌ بهزاد نبوی‌ آمد و از مخالفت‌ دکتر [محمود]کاشانی‌ و دکتر بهرامی‌ با آقای‌ محمدی‌ سرپرست‌دفتر بیانیه‌ الجزایر(۲۱۹) گفت‌ و کمک‌ خواست‌. و نیز برای‌ اختلاف‌ درون‌ دولت‌ کمک‌ می‌خواست‌ وراجع‌ به‌ پروژه‌ عظیم‌ ریخته‌گری‌ اسفراین‌ در ایران‌ مذاکره‌ کردیم‌. معلوم‌ شد تحت‌ بررسی‌ است‌. شب‌به‌ خانه‌ آمدم‌، عفت‌ کسالت‌ داشت‌ و ناراحت‌ بود. قدری‌ گریه‌ کرد. سعید [لاهوتی‌] آمد و فشارخونش‌ را گرفت‌، کم‌ کم‌ بهتر شد. با قرص‌ مسکن‌ خوابید. من‌ هم‌ بیخوابی‌ کشیدم‌.

0 comments:

ارسال یک نظر